- اَما اون داره میره
+ اگه دلش با موندن بود نمیرفت ...
- چطوری میتونی اِنقد راحت ببینی جایِ خالیشو؟
+ من هیچوقت آدمِ شروعِ یه رابطه نبودم ، من فقط از دور حواسَم به طرف هست و از نزدیک ... نه ، چندان لذتی نداره برام
من از اونام که باید هُلَم بدن وسطِ ماجرا ، مَن همیشه بودم ، مثِ یه ایستگاه اتوبوسِ بینِ شهری ، همیشه همونجا بودم ،تکون نخوردم.
اومدن و رفتنا رو دیدم ، اَما مقصد نبودم
مثِ
همه چیزایی که تو این مَملِکت یه روزی خَراب میشن و هیچوقت درست نمیشن ،
ذره ذره اَز پا اُفتادم و این حسِ موقتی بودن نذاشت کَسی ببینه اَز بین رفتنَمو ...
من چتر بودم واسه روزای بارونی ، حصار بودم واسه روزایِ بادی ، پناهگاه بودم واسه روزایِ بَرفی
من صندلی بودم واسه رفعِ خستگی ، من مرهَم بودم واسه گِز گِزِ پاها بعد ِ شَب گردی ،
من مسکَن بودم واسه دردایِ لحظه ای ،
من همیشه قبل از شروع تموم شدم ، عادت نمیکنم به بودنا.
# دست نوشته هایِ من برایِ تو